شعر طنز در رابطه با وضعیت اسف بار استخر شهرستان گلپایگان
شعر طنز در رابطه با وضعیت اسف بار استخر شهرستان گلپایگان

پایگاه خبری زنگ خطر / شعر طنز طالب گلپایگانی در رابطه با وضعیت اسف بار استخر شهرستان گلپایگان

تعطیل گشته یاران، استخر گلپایگان
تعطیلی اش ندانم، کی می رسد به پایان

باید که شهروندان، راهی شوند ، خوانسار
قربان آن مدیر، بیدار فکر و هشیار

ای شهر پر آوازه، دلسوز تو نداری
گردیده ای دچارِ دوران بد بیاری

ای شهر من غریبی، از چه تو بی نصیبی
ثابت شده نداری، نه یاور و حبیبی

استخر گلپایگان، گشته چرا فراموش
بی فایده که خوانیم، یا… در بنا گوش

کس نیست که بپرسد، از چه خراب گشته
اهداف ورزش ما، نقش بر آب گشته

خوانساریان می دانند، استخر ما خراب است
در شهر ما فراوان، ماست و دوغ و کبابست

ما با زمین بسیار، غمخوار و کس نداریم
‏… دو زرده داریم، فریاد رس نداریم

شرمنده ایم خوانسار، ما را نما تحمل
کردیم اگر تنزل، هستیم آسمون جل

باغ و زمین داریم، استخر ما نداریم
سرمایه دار داریم، مشگل گشا نداریم

در جیب بنده می بود، ای کاش پول بسیار
تا که نباشد آری، استخر ما اسف بار

سرمایه دار عاقل، هستی چرا تو غافل
فکری نما و برخیز، هستی اگر تو مایل ‏

دائر نمای استخر، در شهر خود ز یاری
سازندگی کن آری، دانم شرف تو داری

باشد درآمدش بیش، در روز و ماه و هفته
دارم به لب فراوان، صدها سخن نگفته

‏(لای بید) رفته بودم، استخر دارد عالی‏
روستا چو دارد استخر، (طالب) چرا ننالی

طالب گلپایگانی 1402/2/4 ‏