طشتی که بر زمین می‌افتد
طشتی که بر زمین می‌افتد

بسياري از آقازاده‌هاي مسئولين از طريق رانت‌هاي گوناگون كه صاحب ثروت و مكنتي شده‌اند، و بدون توجه به عوارض فضاي مجازي در اين ميدان وارد شدند و به نمايش زندگي خصوصي خود پرداختند. عكس‌هاي آنچناني از خودشان، از لباس‌هايشان، از خانه و دكوراسيون داخل خانه، از سفرهايشان، از خودروهايشان و از سبك زندگي به نمايش گذاشتند. ولي

 هنگامی که به بافت‌های قدیمی وارد می‌شوید، دیوار همه خانه‌ها کمابیش یکسان است چه خانه ثروتمندان و چه خانه فقرا. البته وسعت خانه‌ها تفاوت دارد و ارتفاع دیوارها نیز تا حدی فرق دارد. ثروتمندان چنان دیوارها را بالا می‌گرفتند که داخل خانه کمتر پیدا باشد. هنگامی که وارد خانه آنان شوید و یک راهروی تاریک را بگذرانید، تازه متوجه فضا و معماری داخل ساختمان و حوض وسط آن و تر و تمییزی محل مسکونی ثروتمندان می‌شوید.

این فرهنگ و معماری در حال دگرگونی است. اکنون از نمای ساختمان می‌توان حدس زد که داخل آن چیست؟ و تناسبی میان ظاهر و باطن نما وجود دارد. در بسیاری از موارد، حتی می‌توان درون خانه را نیز دید. بیرون ساختمان به گونه‌ای طراحی می‌شود که اصل ساختمان نیز دیده شود. کم‌کم مرز میان داخل و بیرون برداشته شده است.

این اتفاق با شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی دچار یک تحول کیفی شده، و حوزه خصوصی کوچک و کوچک‌تر شده است. دیگر نه تنها می‌توانیم بیرون ساختمان را که معرف درون آن است ببینیم، بلکه زوایای گوناگون درون ساختمان نیز دیده می‌شود. در واقع نمایش این زوایا نیز به جزیی مهم از زندگی تبدیل می‌شود. اینکه چه می‌پوشم؟ چه می‌خورم؟ چه خودرویی سوار می‌شوم؟ با چه کسانی مراوده دارم؟ کجاها می‌روم؟ چگونه اوقات فراغت خود را می‌گذرانم؟ از چه رفتاری خشنود می‌شوم؟ الگوهای من چه کسانی هستند؟ و… حتی مسایل جزیی‌تر نیز به اشتراک گذاشته می‌شود و این اشتراک‌گذاری نیز جزیی از مطلوبیت بهره‌مندی از این امکانات زندگی است.

تا اینجای کار، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است، حتی اگر از این وضع خوشحال نباشیم. زندگی در حال تبدیل به نمایشی است که مخاطب می‌پسندد یا حسرت آن را می‌خورد. دیگر مثل گذشته نیست که فقط برای دل خود بازی کنیم. دیدن بازی زندگی از سوی دیگران نیز مطلبویت یافته است. ولی مشکلی که این پدیده در ایران ایجاد کرده است، جالب و شنیدنی است.

اجازه دهید با یک مثل آغاز کنم. همه می‌دانند که یک نفر در حمام چه کار می‌کند و چه پوششی دارد یا بهتر است بگوییم ندارد. ولی کسی این وضع را عمومی نمی‌کند. این به معنای نبود شفافیت نیست، زیرا وضعیت فرد در حمام بر کسی پوشیده نیست، و اگر روزی کسی این وضعیت را عمومی کند، دیگران از وجود آن وضعیت تعجب نخواهند کرد، چون پیش از آن نیز می‌دانستند که چنان است. تعجب دیگران از قباحت این کار خواهد بود. ولی حالا فرض کنیم که یک نفر سر چهارراه گدایی کند، بعد معلوم شود که در زعفرانیه خانه دارد. طبیعی است که مخاطب دچار تعجب می‌شود، نه به دلیل وجود خانه در زعفرانیه، بلکه برای ثروت چنین شخصی.

بسیاری از آقازاده‌های مسئولین از طریق رانت‌های گوناگون که صاحب ثروت و مکنتی شده‌اند، و بدون توجه به عوارض فضای مجازی در این میدان وارد شدند و به نمایش زندگی خصوصی خود پرداختند. عکس‌های آنچنانی از خودشان، از لباس‌هایشان، از خانه و دکوراسیون داخل خانه، از سفرهایشان، از خودروهایشان و از سبک زندگی به نمایش گذاشتند. ولی به دلیل تربیت گلخانه‌ای آن اندازه درک عرفی نداستند که متوجه تبعات عمومی این رفتار شوند.

نه تنها خودشان متوجه نبودند، بلکه پدر و مادرشان نیز توجه نکردند که این نمایش خطرناک است و موجب بدنامی می‌شود. مدتی را با این خوشی سر کردند تا سر بزنگاه که مساله یا فسادی برملا شد این سبک زندگی آنان نیز عمومی شد و تصاویر به سطح جامعه رسید.

تصاویری که به ظاهر در فیس‌بوک یا شبکه‌های اجتماعی و به صورت محدود دیده می‌شد، پخش گسترده آن موجب بدنامی شده است. ضمن اینکه مردم می‌پرسند این ثروت‌ها از کجا آمده است؟ این افراد که در بهترین حالت اگر خیلی بااستعداد باشند، یک فرد معمولی می‌شوند، چگونه در سی سالگی چنین ثروتی را دارند و چنان بی‌محابا آن را به نمایش می‌گذارند؟

اینجاست که تازه متوجه می‌شوند که چه خبطی را مرتکب شده‌اند. ولی دیگر دیر شده است. همان طور که باید وجود کرونا را به رسمیت بشناسم و با آن زندگی کنیم، آقازاده‌های محترم نیز باید پیه این وضع جدید رسانه‌ای را به تن بمالند، اگر توانستند از خود دفاع کنند، در غیر این صورت توسل به شیوه‌های قضایی نجات‌بخش آنان نیست.

  • نویسنده : عباس عبدی :
  • منبع خبر : ایران