پایگاه خبری زنگ خطر / معجزه جیمز وب در قرن حاضر به ما می گوید این هیاهوی سرگردان بر پایه نیروی گرانشی فقط بخش ناچیزی از جهان هستی هست و به ما می آموزد که در ژرف اندیشی فرو رفته و بیشتر از آنچه می اندیشیم و مشغول به گذر عمر هستیم به پدیده آفرینش و جایگاه خود در این بیکرانه بیندیشیم
به گزارش پایگاه خبری زنگ خطر به نقل از عصر جهان / حبیب جهان آرا-در مطلبی که به مناسبت آغاز سال نوی ۱۴۰۱ خورشیدی نوشته بودم یادآور شده ام که : در مورد فلسفه هستی و گردش روزگار ، ما آدمها باید بدانیم که در بطن بیکرانه جهان هستیم، بیکرانه ای که در آغاز و پایان ، حد و اندازه ای برای آن متصور نیست . و آنچه تا کنون با خرد بشر روشن گردید، چه بسا ذره ای در برابر بیکرانه بی پایان است . و آنچه ذهن تکاپوگر انسان به آن آگاهی یافت، چنان ناچیز است که شاید به انداره حتی یک ویروس در ته اقیانوسی هم نباشد و آنچه ثانیه ، دقیقه ، ساعت، روز ، ماه ، سال ، و قرن را با خط کش آن مقیاس میکنیم، گردش صور فلکی در بطن جهان است و آن هم همین صور فلکی در همسایه ما و حتی نه آنسوی بیکرانه که تصورش برای ما انسانها بدور از ذهن است و فقط آفریننده هستی می داند اندر افقهای بسیار بسیار دور دست این جهان بدون حصر و مرز ، چه خبر است و آنچه ما در برابر دانش نظام هستی می دانیم شاید هنوز سو سویی در تاریکی و جهل نسبت به شگفتیهای مجموعه آفرینش است و چنانچه بپنداریم این همه بیکرانه هستی بخاطر ما انسانها در گردش است نمی دانم، اما چه بسا خطایی آشکار باشد زیرا آنچه تا کنون بر ما روشن گشته آگاهی بسیار ناچیزی در برابر نادانستنیهای ما از نظام هستی هست.
انسان تا همین دیروز گمان می کرد که تمام عالم هستی برای او آفریده شد.
نمی دانم ، شاید حق با مدعیان این ادعا باشد اما پردازشهای جیمز وب انسان کنونی را دچار حیرت نمود که آیا در حقیقت جهان با تمام ساز و کارش برای همین حیوان دوپا خلق شد ، در حقیقت باورش مشکل است . زیرا آنچه از تلسکوب جیمز وب منتشر شد پرسشهای بیشماری را در برابر دیدگان بشر قرار میدهد. از جمله آیا این پهنه هستی که پردازشهای جیمز حتی ذره ای در مقابل افقی لایتناهی بحساب نمی آیند، صرفا بخاطر نوع بشر آفریده شد؟ و میلیاردها سیاره و کهکشان آیا آنها برای من نوعی آفریده شد؟ از کجا معلوم است که در بیکرانه هستی خبرهایی نباشد که هست و تردیدی در آن نیست . بنابراین آنچه که جیمز وب خلق نمود معجزه قرن بود.
در تعریف معجزه گویند امر خارق العاده ایست که فقط از جانب خدا و پیامبران صادر میشود و بشر عادی از انجام آن عاجز بود . خرق عادت بمعنای آنچیزی که در عادت معمول ، انسان از انجام آن ناتوان باشد
بعبارتی خلق آن برای وی غیر ممکن است .
اما نظر خواننده را به این نکته جلب می کنم که تا همین چند قرن پیش انسان خیال میکرد جهان آفرینش بمانند گنبدی مسقف هست که ستارگان بر سقف آن میخ کوب شده اند و در زیر آن گنبد ، ماه و خورشید هم بدور زمین میچرخند و زمین مرکز ثقل جهان است. و شاید هم هیچ وقت به ورای آن گنبد مسقف نیندیشیده اند
تصوراتی بر پایه آگاهی ابتدایی خود از جهان پیرامونی بود که آن را اینگونه باور داشته اند . و مرتبه دانش بشری در گذشته بهمین اندازه بود تا اینکه در مسیر تاریخ اندک اندک دانش و کنجکاوی فرزندان آدم رو به گسترش نهاد و بسیاری از ابهامات بشر، در امور جهان را روشن نمود
روزگاری باور انسانها به مسطح بودن زمین بود
و همچنین در روزگاری باور انسانها بر این بود که در زیر زمین گاوی هست که هر وقت عصبانی شود با شاخ خود زمین را تکان می دهد و وقوع زلزله ناشی از آن است.
و بسیاری از آنچه در گذر زمان بواسطه نخبگانی از جنس همان بشر به سرانجامی خلاف باورهای پیشینیان یا هم عصریهای خود انجامید تا امروز که شاهد تصویر برداری تلسکوپ جمیز وب از فراسوی بیکرانه هستی هستیم
بیکرانه ای که هیچ ابتدا و انتهایی برای آن متصور نیست.
پس از گزارش برداشتهای جیمز وب به شگفتی من افزوده شد زیرا در گذشته تا پیش از این اتفاق همیشه درگیر این پندار بودم که آغاز جهان از کجا و در چه زمانی شروع شد
یا ابتدا و انتهای جهان هستی تا کجاست. آیا اساسا بکار بردن از کجا و چه زمان در این پندار می گنجد یا نمی گنجد . پس از شاهکار جیمز وب هنوز این مشکل پابرجاست و فهم از این مقوله بسی دشوارتر گشت زیرا با پردازشهای جمیز وب بخشی از معجزه آفرینش به نمایش گذاشته شد که هر انسان ژرف اندیشی را به زانو زدن در برابر عظمت هستی و آفریدگار آن وادار میکند و آنچه به نمایش گذاشته شد با آن فاصله و زمان در مقیاس سال نوری باز هم ذره ای ناچیز از پهنه آفرینش است . اینجاست که تا همین دیروز بشر در باره کهکشانها و منظومه ها به این آگاهی نرسیده بود و اکنون که جیمز وب این اطلاعات را به دیده گان انسان گشود باید اعتراف کرد که آگاهی بشر امروزی در باره جهان بمانند حس و آگاهی جنینی خواهد بود که در شکم مادرش خواهد بود و از ورای بطن مادر خویش کاملا بی اطلاع هست.
حکایت ، حکایت ما انسانها و دیگر مخلوقات در پهنه هستی هست که تا کنون درکی از آنسوی جهان و آغاز جهان برای کسی روشن نگشته است و آنچه در این باره گفته شد و میشود بر پایه فرض هست گر چه کشفیات بشر بیشتر از سکوی شک و فرضیه به سرانجام رسیده است.
معجزه جیمز وب در قرن حاضر به ما می گوید این هیاهوی سرگردان بر پایه نیروی گرانشی فقط بخش ناچیزی از جهان هستی هست و به ما می آموزد که در ژرف اندیشی فرو رفته و بیشتر از آنچه می اندیشیم و مشغول به گذر عمر هستیم به پدیده آفرینش و جایگاه خود در این بیکرانه بیندیشیم
و آگاه باشیم که این مجموعه بی انتها را مقصدی خواهد بود و اگر ظرفیت وجودی ما درکی از این توانمندی بیکرانه را ندارد بواسطه محصور بودن ما در ظرف زمان و مکان در این جهان است . و عدم درک و فهم انسان دلالت بر عدم رازها و نشانه های دیگری در عرصه آفرینش نیست……