شعر طنز سیگاری
شعر طنز سیگاری

میکشم پشت سر هم سیگار / همه گویند بکش کم سیگار

میکشم پشت سر هم سیگار
همه گویند بکش کم سیگار

گوش بر حرف کسی من نکنم
تا که جان خسته حزین تن نکنم

می زنم پک پی پک بر سیگار
و ندانم چه بود در سیگار

شب و روزم گذرد در گیجی
می کنم خودکشی تدریجی

من که آلوده ی سیگار خودم
نه فقط در پی آزار خودم

دود در سینه برم باز آرم
تا که همسایه ی خود آزارم

مبتلا گرچه به صد بیماری
شده ام بنده ی سگ سیگاری

لیک ترکش نکنم خیره سرم
خیره سر نه که یکی بد سیرم

دود وقتی که پراکنده شود
لب من نیز پر از خنده شود

غافل از این که جنایتکارم
قاتل دیگری از سیگارم

بنگر مرتبه ی بیهشیم
خودکشی کردن و دیگر کشیم

کاش این مادر بیماری ها
دور بود از بر سیگاری ها

کاش سیگار مرا یار نبود
دیگر آزار و من آزار نبود

آن که معتاد به سیگارم کرد
به غم و درد گرفتارم کرد ….

بعد یک عمر که کردم درکش
خواهم امروز نمایم ترکش

همت و غیرتم ار یار شود
سبب کشتن سیگار شود

همه اینها به خدا می دانم
که زنم لطمه به جسم و جانم

بنده گر ترک کند سیگارش
در نماند به خدا در کارش

آفتابی رخ و شادان گردد
بهتر از نوگل خندان گردد

نکند پشت سر هم سرفه
سرفه هایی که تمامش طرفه

شادمان گردد و شنگول شود
پیش چشم همه مقبول شود….

نیست جز مردن با بیماری
آخر و عاقبت سیگاری.

شاعر : عباس خوش عمل کاشانی

  • نویسنده : شاعر : عباس خوش عمل کاشانی